عرفای قرن دوّم
حسن بصری
او را آغازگر تاریخ کلام و عرفان مصطلح می دانند. رسما به او صوفی گفته نمی شده است امّا به سه دلیل او را صوفی برشمرده اند: اوّل این که او کتاب "رعایة الحقوق" را که می تواند اوّلین کتاب تصوّف باشد تالیف نموده است. در حال حاضر تنها نسخه ی این کتاب در کتابخانه ی آکسفورد است. دوّم به خاطر این که عرفا برخی از سلاسل طریقت خود را به حسن بصری و از او به علی (علیه السّلام) می رسانند. مانند سلسله ی مشایخ ابو سعید ابو الخیر. ابن النّدیم در "الفهرست" سلسله ی ابو محمّد جعفر خلدی را نیز به حسن بصری رسانده و می گوید: حسن هفتاد نفر از اصحاب بدر را درک کرده است. سوّم به خاطر برخی حکایات که حاکی از متصوّفه شدن او دارند. حسن بصری اصالتا ایرانی بود و در سال 110 هجری قمری درگذشت.
مالک بن دینار
وی را مفرط در زهد و ترک لذّت توصیف نموده اند. مالک اهل بصره بود و در سال 131 هجری قمری درگذشت.
ابراهیم ادهم
وی در ابتدا پادشاه بلخ بود. بعد از مدّتی توبه نمود و به تصوّف گرایید. در داستان های مثنوی مولوی هم ذکر او به میان آمده است. وی اهل بلخ بود و در سال 161 هجری قمری به رحمت خدا پیوست.
رابعه ی عدویّه
علّت نامگزاریش به رابعی این بود که چهارمین دختر خانواده به حساب می آمد. باید توجّه داشت این رابعه با رابعه ی شامیّه که از عرفای همدوره ی جامی است فرق دارد. نقل شده که حسن بصری و ابراهیم ادهم به ملاقات وی رفته اند. رابعه یا مصری و یا بصری بوده و تاریخ وفاتش نا مشخّص است.
ابو هاشم صوفی کوفی
وی اوّلین کسی است که رسما به نام صوفی خوانده شد. او استاد سفیان ثوری بود. تاریخ وفات وی نیز مشخّص نیست.
شقیق بلخی
وی شاگرد ابراهیم ادهم بود و گفته شده با حضرت کاظم (علیه السّلام) ملاقات داشته است.
معروف بلخی
پدر و مادر او نصرانی بودند و خودش به دست حضرت رضا (علیه السّلام) مسلمان شد. بسیاری از سلاسل طریقت به او و از او به امام رضا (علیه السّلام) و از طریق ائمّه (علیهم السّلام) به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می رسد. به همین خاطر به این سلسله ها سلسلة الذّهب گفته و به این افراد ذهبی ها اطلاق می شود. معروف بلخی اهل کرخ بغدا بود ولی در اصل ایرانی بود و در سال 200 یا 206 هجری قمری در گذشت.
فضیل بن عیاض
وی در ابتدا راهزن بود و در ماجرایی جالب توبه کرد. کتاب "مصباح الشّریعة" را به او منتسب می دانند و این احتمال هست که درس های امام صادق (علیه السّلام) به او باشد. حاج میرزا حسین نوری در خاتمه ی "المستدرک" به این گفته اعتماد کرده است.
این نوشته و شماره های دیگر آن فیش های مطالعاتی بنده است از کتاب کلّیّات علوم اسلامی (عرفان) نوشته ی آقای مرتضی مطهّری که البته به قلم خودم به رشته ی تحریر در آمده است.