سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدینة العلم

یادداشت های محمد عابدینی

نظریّه ی هایدگر و گادامر

 فریدریش شلایر ماخر فاصله ی تاریخی و فرهنگی را مانعی در مسیر فهم دقیق متن می دانست. لذا در این راستا شناخت بافت فرهنگی و تاریخ محیط حاکم بر مولّف و همچنین شناخت فضای ذهنی او را ضروری می دانست. امّا هایدگر و پیرو او گادامر موضع مساله را جابجا کردند و به جای تمرکز بر منویّات و فضای فکری و محیطی مولّف، سابقه ی ذهنی مفسّر را مانع دریافت حقیقت مقصود متن دانستند. از نگاه این دو دانشمند مسبوق بودن ذهن مفسّر به برخی پیش فرض ها و اجتناب ناپذیر بودن دخالت پیش فرض های مذکور در پروسه ی تفسیر موجب پیدایش افقی خاصّ از متن اصلی خواهد شد. در این نگاه مولّف خود یکی از خوانندگان متن به شمار می آید و مفسّر نه کاری با مقصود اصلی مولف دارد و نه به آن راهی دارد. لذا تفسیر های ممکن از یک متن بدون محدودیّت بوده و تفسیر نهایی و ثابتی برای آن متصوّر نخواهد بود. این نگاه نهایتا به این نقطه ختم می شود که هیچ ضابطه ای برای تفسیر معتبر شمرده نمی شود و راهکاری برای تمییز بین تفسیر درست و نادرست وجود نخواهد داشت. این دیدگاه را می توان متاثّر از فلسفه ی کانت دانست. کانت در علوم نظری اصلی را برای خود تاسیس کرد که طبق آن ذهن انسان دارای یک سلسله مقولات است که از خواصّ ذهن به شمار می آید. این نوع مقولات از طریق تحربه و حسّ به دست نیامده اند و به منزله ی قالبی برای ذهن انسان هستند که تمام یافته های انسان در آن ریخته می شود. در نگاهی عمیق تر می توان ریشه های پلورالیسم را نیز در این نظریّه جستجو کرد.

پی نوشت:
این نوشته و شماره های دیگر آن فیش های مطالعاتی بنده است از کتاب ترجمه و شرح کفایة الاصول نوشته ی آقای مسعود عبّاسی که البته به قلم خودم به رشته ی تحریر در آمده است.