استاد مروی / 6 آذر 1398
بحث اجتهاد و تقلید
کلام در مقدّمات و معدّات اجتهاد است. چنانچه گفته شد گاهی منبع احکام کتاب و سنّت هستند. برای استنباط حکم از این دو باید گام هایی برداشته شود. گام اوّل تسلّط و آشنایی با علم لغت و صرف و نحو است. گام دوّم: از آن جایی که مدلول عبارات مختلف هستند برای کشف مقصود گوینده به علمی نیاز داریم که این مدالیل را تنظیم کند و این علم اصول است.
نکتهِ اوّل: در اصول بحث مستوفایی در باب تعادل و تراجیح وضعیّت تنافی مستقر بین ادلّه را مورد بررسی قرار می دهد. اگر بین مدالیل دو یا چند دلیل تنافی مستقر بود چه باید کرد. در این جا باید دقّت شود که قبل از این که احکام این تعارض بخواهد تطبیق شود ابتداءاً باید قرائن عامّه و خاصّه ای آموخته شود که این قرائن کمک می کند به فهم واقعی مدلول حدیث و روایات متنافی را از تنافی خارج می کند و مشخّص می شود که توهّم تنافی است. از قدیم روات بزرگ توجّه به این نکات داشته اند و به همین خاطر گزارشگری هایی وجود دارد مبنی بر این که کتبی نوشته شده از جمله اختلاف الحدیث و مدالیله، از قاضی ابو عمیر القاضی بین الحدیثین المختلفین صیرافی. در این بحث باید از قرائن عامّه ای بحث شود که توجه به آن ها یا در فهم روایت واحده یا در رفع تنافی بین روایتین کاربرد دارد.
کسی که می خواهد مدلول یک روایت یا روایات متنافی را به دست بیاورد در مرحلهِ اوّل باید توجّه داشته باشد به تقطیع روایات. در بسیاری از مجامع حدیثی مثل وسائل الشّیعه چون در روایات معمولاً احکام مختلفی بیان می شود و راوی سوالات مختلفی از امام می کنند صاحبان این کتب در تبویب روایات را تقطیع می کنند و هر قسمی را به مناسبت در بابی می آورند. زیاد اتفاق می افتند که در این تقطیعات گاهی قرینه ای که موضّح حکمی است در تقطیع از آن جدا می شود.
مثال اوّل: در بحث خمس روایتی مطرح است در بحث مؤونه سنه. صاحب وسائل در این باب این قسمت را آورده است: أمّا ما أکل فلا و أمّا البیع فنعم. یکی از تلامذه شهید صدر نکاتی را در این باره مطرح می کند و روایت را از این باب خارج می کند و به بابی دیگر می رود. در ذیل این روایت این عبارت است که هو کسائر الرّیاء. این عبارت که در مصدر اصلی است روایت را در همین باب تثبیت می کند.
نکتهِ دوّم: چنانچه در قرآن شأن نزول گاهی نزول ساز است در روایات هم گاهی مورد نزول روایت سبب ظهورسازی می شود. این با مخصّص بودن فرق دارد.
مثال: پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: الفرار من الطاعون کالفرار من الحرب. شیخ صدوق در معانی الأخبار روایتی از موسی بن جعفر نقل می کند که مورد و سبب نزول این روایت نبوی را بیان می کند و روایت را از اطلاق خارج می کند. اما فرموده اند: جایی که تعدادی از لشگریان در مرز و در سنگر های خود بودند و با شیوع طاعون همه فرار کردند.
نکتهِ سوّم: توجه به عرف بلد و راوی. روایتی داریم که می گوید کر 600 سطل و روایتی دیگر می گوید 1200 سطل است. برسی نشان می دهد یکی مربوط به مکّه و یکی مربوط به عراق است. سطل مکّه دو برابر سطل عراقی است.
نکته چهارم: توجه به دقت راوی در نقل یا اضطراب قلیل راوی است که در حدّی است که به وثاقتش ضرر نمی زند. کتاب طهارت باب بئر. امام صادق: ثمّ یقام علیها قوم یتراوحون اثنین اثنین. ثمّ در این عبارت ابهامات و احتمالاتی دارد.
نکتهِ پنجم: دقت در سؤال سائل و کیفیّت آن. روایتی از امام صادق علیه السّلام است که راوی پرسید سؤال مشترک به صورت مختلف از شما پاسخ داده می شود. امّا فرمود گاهی یک کلمه در جواب اضافه می شود و همان یک کلمه معنا را عوض می کند و این تغییر به خاطر نوع سؤال است.
برای آموزش دیدن فهم مدالیل روایت و رفع تنافی از آن ها و فهم وجوه جمع مطالعهِ کتاب استبصار بسیار مفید است. شیخ طوسی از مقارنین عصر تشریع و از اصحاب بزرگ وجوه جمعی نقل می کند.
در فهم مدالیل روایات در صد ها مورد در تنافی بین دلیلین فقها برای رفع تنافی احد الدّلیلین را یا حمل بر تقیه می کنند یا حدّ اقل احتمال تقیه را مطرح می کنند. از مباحث ضروری در اصول یا حدّ اقل به عنوان یک قاعدهِ فقهی یا اصولی در باب تعادل و تراجیح بحث از هویت تقیه، شرایط حمل بر تقیه، خصوصیّات حمل بر تقیه در روایات مطرح است. توجّه به این که آیا راوی روایت شیعه بوده است یا سنّی، القاء کلام در مجلسی خاص بوده یا در مجلسی عام، امام بدواً حکم را بیان کرده اند یا در جواب سؤال بوده است، راوی از فقهاء اصحاب بوده یا نه، مذهب حاکم در عصر نص چه بوده است، مذهب شایع در عصر نص چه بوده است. مذهب سائل در عصر نص چه بوده است. مباحث تقیه و حمل بر تقیه و زوایای آن از گام های مهمی است که در فهم مدالیل روایات و استدلال به آن ها به مستنبط کمک می کند.