سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدینة العلم

یادداشت های محمد عابدینی

فلسفه چیست؟

موضوع این بحث تاریخ تحلیلی و انتقادی فلسفه ی غرب است. معنای تاریخ پی گیری سیر تفکرات فلسفی غرب می باشد و اصطلاح غرب به عنوان یک حوزه ی جغرافیایی از دوران قدیم به اروپای فعلی و در دوره های اخیر به اروپا و آمریکای شمالی اطلاق می شود.

یکی از راهکار های فلسفه شناسی رجوع به تاریخ آن است. به تعبیری دیگر می توان گفت فلسفه عبارت است از مجموعه ی مطالبی که در کتب تاریخ فلسفه مطرح شده اند.موضوعات مورد بحث در فلسفه بسیار وسیع و متنوع هستند. به عنوان نمونه می توان به طبیعت ماورای طبیعت معرفت اخلاق و سیاست اشاره کرد که همگی موضوعات انتزاعی محض به شمار می آیند. مسائل فلسفه حول محور موضوعاتی چون وجود شناخت و انسان دور می زنند.

شیرازه ی هر علمی موضوع یا روش واحد می باشد و در صورتی که موضوعات مختلفی در یک علم مورد بحث باشد حیثیت واحد بین آن ها باعث وحدت آن علم می شود. اما این مسئله در طول زمان به وجود می آید و از روز نخست به روشنی مورد توجه قرار نمی گیرد. در ابتدا یک تصویر اجمالی و یا غایت ارتکازی عامل وحدت نسبی در حرکت کمالی علم می شود.

از سویی پاسخ به پرسش هایی که در فلسفه مطرح است با استفاده از حواس ظاهری ممکن نیست و از سویی دیگر به خاطر اهمیت بالایشان نمی توان به سادگی از کنارشان عبور کرد. در سیر طبیعی تاریخ تفکر فلسفی با توجه به ناتوانی قوای حسی بشر به قوه ی خیال متوسل شد. خیال محدودیت های قوای حسی را از جمله لزوم موجودیت و ملموس بودن و در دسترس بودن محسوس را نداشت و از قید زمان و مکان آزاد بود. تدوین یافتن خیالات بشر در موضوعی خاص افسانه ها را به وجود آورد و رویا ها در این مسیر به کمک رشد و گسترش افسانه ها آمدند. این افسانه ها در سیری تطوری نسل به نسل منتقل شدند و نسل های بعدی آن ها را تلقی به قبول نموده و حتی در بعضی موارد برای آن ها حقیقت قدسی قائل شدند. خدایان خوب قدسی دیوان شرور و خدایانی که هر دو جهت را داشتند از محصولات این کارخانه های افسانه سازی بودند. خدایانی که لطفشان اسباب خیر و حیات و برکت و غضبشان مایه ی عذاب و مرگ و نکبت بود و خیال پردازانی که گاه برای جلب الطاف این خدا های ساختگی فرزندانشان را به قربان گاه ها می بردند.

در مقابل این گروه کسانی بودند که برای راه تخیل اعتبار علمی قائل نبودند و با تمسک به مشاهدات دقیق و بر پایه ی شواهد معتبر و تعقل و تحلیل های علمی و البته گاهی با کمک حدسیات پاسخ پرسش های علمی و نظری خویش را پیدا کنند. به عبارت مختصر این گروه با گذر از مرحله ی احساس و تخیل و تقلید خود را به قله ی تعقل رسانده بودند و این پروسه به معنای آغاز تفکر فلسفی می باشد. یعنی تمسک به قوه ی عقل و ذهن برای پاسخگویی به سوالات نظری از راه هایی مثل تحلیل عقلی رسیدن به معلول از راه علت و کشف ملازمات عقلانی. این نوع از تفکر فلسفه ورزی و نتیجه ی آن فلسفه می باشد.

 پی نوشت:
این نوشته و شماره های بعدی آن فیش های مطالعاتی بنده است از جزوه ی تاریخ فلسفه غرب 1 نوشته ی آقای محمد فنایی اشکوری که البته به قلم خودم به رشته ی تحریر در آمده است.