سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدینة العلم

یادداشت های محمد عابدینی

الموجز فی أصول الفقه - آیت الله جعفر سبحانی - جلد 1 - صفحه 5 تا 6

غیر أنّه لمّا طرحت بعد تألیفه أبحاث أصولیّة جدیدة لم یتعرّض لها هذا الکتاب،

و این که بعد از تألیف این کتاب مباحث اصولی جدیدی مطرح شد که این کتاب متعرّض آن ها نشده است.

اقتضت الحاجة إلى تألیف کتاب آخر یضمّ فی طیّاته الأبحاث الأصولیة الجدیدة بعبارات واضحة،

نیاز پیدا شد به تالیف کتاب دیگری که در محتوای خود مباحث جدید را با عبارت های واضحی در بر گیرد.

و متلائمة مع اللّغة العلمیّة الدّارجة فی الحوزة.

و با زبان علمی رایج در حوزه سازگار باشد.

مع تطبیقات تساعده بشکل أفضل على فهم المسائل الأصولیّة فی مختلف الأبواب و الإشارة إلى مواضعها فی الکتب الفقهیّة.

همراه با تطبیقاتی که با شکلی بهتر کمک می کند به این کتاب در فهم مسائل اصولی در ابواب مختلف و اشاره به مواضع این تطبیقات در کتاب های فقهی.

و لقد استعرضت فیه ما هو المشهور لدى المتأخّرین من أصحابنا الأصولیّین إلاّ شیئا نادرا و ربما کان المختار عندی غیره لکن لم أشر إلیه لتوخّی الإیجاز و صیانة الذّهن عن التّشویش.

و من پرداخته ام در این کتاب به آن چه که نزد متأخّرین از اصولیّین شیعه مشهور است جز موارد نادر. و چه بسا مختار من غیر از نظر مشهور باشد. اما به مختار خود اشاره نکردم تا اختصار را رعایت و ذهن ها را از تشویش حفظ کنم.

کما ترکت الخوض فی البحوث المطروحة فی الدّراسات العلیا و ربما أشرت إلى بعض عناوینها فی الهامش و أسمیته ب «الموجز فی أصول الفقه» إیعازا إلى أنّ الکتاب صورة موجزة للمسائل الأصولیّة المطروحة.

همان طور که پرداختن به مباحث مطرح در دروس بالاتر را ترک کردم و گاهی در حاشیه به بعضی از عناوین آن اشاراتی کرده ام و آن را الموجز فی أصول الفقه نام گذاشته ام تا این مطلب را اعلام کنم که این کتاب شکل مختصری است از مسائل مطروحه اصولی.

و النّهج السّائد فی الکتب الدّراسیّة هو الاقتصار على أقلّ العبارات بتعابیر وافیة بالمراد و خالیة عن التّعقید و إیکال التّفصیل و الشّرح إلى الأستاذ و إلاّ یخرج عن کونه متنا دراسیّا.

روش رائج در کتاب های درسی اکتفا بر کمترین عبارت ها است با تعبیر هایی که مقصود را تأمین کند و خالی از گره های مشکل بوده و تفصیل و شرح را به استاد واگزار کند که در غیر این صورت از حالت متن درسی خارج می شود.

و رائدنا فی تنظیم المقاصد و المباحث هو الکتب المتداولة فی الأصول نظیر الفرائد و الکفایة وتقریرات الأعاظم ـ قدّس الله أسرارهم ـ.

و الگوی ما در تنظیم مقاصد و مباحث همان کتاب های متداول در اصول فقه هستند مانند فرائد الأصول و کفایة الأصول و تقریرات علماء بزرگ.

و الأمل أن یکون الکتاب وافیا بالغایة المنشودة واقعا مورد الرّضا و نسأل الله سبحانه أن یوفّقنا لما فیه الخیر و الرّشاد. المؤلّف

و آرزوی ما این است که این کتاب به هدف مورد انتظار خود برسد و مورد رضایت قرار گیرد و از خدای سبحان مسألت می کنیم که ما را به آن چه که در آن خیر و رشد است موفّق گرداند. نویسنده

استاد عابدی - درس دوّم

- تعبیر متأخّرین در زبان مؤلّفین دو معنا دارد. گاهی منظور از آن صرفا کسانی هستند که دوران زندگی آن ها به دوره زندگی مؤلّف نزدیک است و گاهی معنای آن در مقابل قدما یا به تعبیری دیگر متقدّمین است که دایره شمول آن أوسع از اوّلی است. در فقه وقتی گفته می شود قدما منظور فقهای دوران غیبت صغرا تا دوره محقّق حلّی و خواهرزاده او علّامه حلّی هستند. از علّامه حلّی در کتاب ها به لسان القدما تعبیر می شود. منظور از متأخّرین ادامه این دوران تا دوره محقّق اردبیلی است. شیخ انصاری در کنار تعبیر متأخّرین از اصطلاح متأخّر المتأخّرین هم استفاده می کند که منظور از آن فقهای بعد از محقّق اردبیلی است. برخی اصطلاح متأخّرین را نسبت به هر دو گروه اخیر اطلاق داده اند. منظور آیت الله سبحانی از این اصطلاح گروه اوّل یعنی معاصرین خود اوست.


- این کتاب در حقیقت مختصر شده کتاب اصلی است که توسط شاگردان تخلیص شده است و عناوینی که مؤلّف صحبت می کند از اشاره به آن ها در حاشیه بیشتر در نسخه اصلی بوده اند و در این کتاب اکثرا حذف شده اند.

- انواع مسائل علم اصول: اوّل: مسائلی که مبادی لغوی دارند مانند حقیقت و مجاز یا وضع که در این موارد باید به عرف و لغت رجوع کرد. دوّم: مباحثی که از نوع استلزامات و عقلیّات غیر مستقلّه هستند. مانند مبحث وجوب مقدّمه و مبحث ضدّ. این مباحث طبق نظر مشهور متأخّرین از مباحث عقلی هستند. سوّم: مباحث مستقلات عقلی مانند مبحث حسن و قبح عقلی. چهارم: مباحث شرعیّه یا أدلّه سمعیّه مانند اصل برائت شرعی و احتیاط شرعی. منشأ پیدایش قسم أخیر شرع مقدّس است. پنجم: مباحث تعارض أدّله یا همان تعادل و تراجیح. این مباحث یا عقلی هستند و یا عقلائی جز بحث مرجّحات منصوصه که خواستگاه شرعی دارد. ششم: مباحث عقلائی مانند مباحث حجیّت ظهورات که در مقام استدلال به بناء عقلاء استناد می شود و حجیّت در این موارد طبق نظر دسته ای مشروط به امضاء شارع و طبق نظر دسته ای دیگر صرفا مشروط به عدم ردّ شارع است. هفتم: مباحث اجتهاد و تقلید که مؤلّف و متأخّرین آن ها را از مباحث علم اصول خارج کرده اند.

- کیفیت و زمان پیدایش اصول فقه: اوّلین کسی که در باب اصول فقه کتاب تألیف کرد قاضی القضات أبو یوسف از شاگردان جناب أبوحنیفه متوفّای 182 بود و بعد از او محمّد بن حسن شیبانی متوفّای 189 که او نیز از شاگردان جناب أبوحنیفه بود و بعد از او جناب محمّد بن أدریس شافعی متوفّای 204 بود. دلیل عمده مخالفت اخباری ها با اصول فقه همین نکته است. آیت الله استرآبادی موسّس اخباری گری نوین است که انتقادات فراوانی را متوجّه شیخ مفید، سیّد مرتضی، شیخ طوسی و خصوصا علّامه حلّی کرده است. لبّ انتقاد ایشان این است که اصول فقه باعث می شود احکام با روشی از روایات استنباط شود که شیوه اصحاب أئمّه علیهم السّلام نبوده است. برخی از جمله أبو زهره مدّعی شده اند واضع علم اصول جناب شافعی است. در مقام نقد این ادّعا منظور از وضع را بررسی می کنیم. در این مقام سه فرض مطرح می شود. احتمال اوّل: منظور از وضع اختراع باشد. معنای این احتمال این است که جناب شافعی أوّل العقلاء یا أوّل اللّغویّین باشد که بطلان این فرض روشن است. احتمال دوّم: منظور از وضع کاربردی کردن مسائل علم اصول باشد. پاسخ این احتمال نیاز به دو مقدّمه دارد. مقدّمه أوّل: دین اسلام از دو شقّ تشکیل می شود: عقیده و شریعت. در شریعت یا باید مجتهد بود یا محتاط و یا مقلّد. زمان نیاز به این شریعت و احکام آن از ابتدای پیدایش اسلام آغاز شده است نه از زمان جناب شافعی. مقدّمه دوّم: دست یافتن به این احکام دو راه دارد: أوّل: إلقاء شخص پیامبر (ص) از طریق الفاظ. دوّم: اجتهاد. اجتهاد در کتاب ها دو نوع اطلاق دارد: نوع أوّل: اطلاق اکثر عامّه که یکی از منابع استخراج احکام است. نوع دوّم: اطلاق شیعه که فقط راه استخراج احکام است. باب اجتهاد از زمان خود پیامبر (ص) مفتوح شد.