سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدینة العلم

یادداشت های محمد عابدینی

خطبه ی 13

عوامل سقوط جامعه

و من کلام له (علیه السّلام) فی ذمّ اهل البصرة بعد وقعة الجمل. سخنی از اوست در نکوهش مردم بصره (در سال 36 هجری) پس از جنگ جمل. کنتم جند المراة، شما سپاه آن زن بودید (جلودار جنگ جمل عایشه بود که بر شتری به نام عسکر سوار بود و در میان سپاه حرکت می کرد و به همین جهت این جنگ را جنگ جمل به معنای شتر نامیده اند.)، و اتباع البهیمة؛ و به دنبال حیوانی زبان بسته می رفتید؛ رغا فاجبتم، وقتی حیوان فریاد برآورد شما اجابت کردید، و عقر فهربتم، و زمانی که پی شد گریختید، اخلاقکم دقاق و عهدکم شقاق، خلق و خوی شما پست و ایمانتان سست و ناپایدار است، و دینکم نفاق و ماءکم زعاق، دینتان منافقانه و آبتان شور و ناگوار است، و المقیم بین اظهرکم مرتهن بذنبه، و کسی که در میان شما اقامت گزیده در گرو گناه خود است، و الشّاخص عنکم متدارک برحمة من ربّه، و کسی که از جمع شما بیرون رفته از رحمت خداوند برخوردار است، کانّی بمسجدکم کجؤجؤ سفینة قد بعث الله علیها العذاب من فوقها و من تحتها، مسجدتان را می بینم که گویا همچون سینه ی کشتی در آب است و خداوند از زیر و رو بر آن عذاب فرستاده، و غرق من فی ضمنها. و همه ی افرادش در قعر دریا غرق شده اند.

و فی روایة: در روایتی آمده: وایم الله لتغرقنّ بلدتکم، به خدا سوگند شهرتان غرق خواهد شد، حتّی کانّی انظر الی مسجدها کجؤجؤ سفینة او نعامة جاثمة. تا آن جا که گویا مسجد آن را می بینم که همچون سینه ی کشتی یا شترمرغی که بر سینه نشسته در آب فرو رفته.

و فی روایة: و در روایتی آمده: کجؤجؤ طیر فی لجّة بحر. مانند سینه ی مرغی در امواج دریا.

و فی روایة اخری: و در روایتی دیگر آمده: بلادکم انتن بلاد الله تربة؛ شهر هایتان شما خاکش از همه ی سرزمین های خدا بدبو تر است؛ اقربها من الماء و ابعدها من السّماء، نزدیک ترین شهر ها به آب و دور ترین آن ها از آسمان است، و بها تسعة اعشار الشّرّ، و نه دهم شرّ را در خود جای داده است، المحتبس فیها بذنبه، کسی که در این شهر مانده زندانی گناه خویش است، و الخارج بعفو الله، و کسی که از آن بیرون رفته از عفو الهی برخوردار است، کانّی انظر الی قریتکم هذه قد طبّقها الماء، گویا من شهرتان را می نگرم که همه جای ان را آب فرا گرفته، حتّی مایری منها الّا شرف المسجد، تا آن جا که تنها کنگره های مسجد آن دیده می شود، کانّه جؤجؤ طیر فی لجّة بحر. و گویا سینه ی مرغی است که در آب دریا فرو رفته.